البرز نظامی

 

با قدری ساده‌سازی، می‌توان ادعا کرد که یکی از نقاط عطف تاریخ میهن ما، ابتدای قرن نوزده میلادی است.

در سال‌های بین ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۳ و همچنین ۱۸۲۶ تا ۱۸۲۸ میلادی، جنگ‌های معروف ایران و روس رخ می‌دهد.

 

 

 

 

 

 

 

جنگ‌هایی که برای ایرانیان آن‌چنان شوک بزرگی محسوب می‌شود که همچنان، سرگیجه آن شوک در برخی محافل ایرانی دیده می‌شود.

 

شکست ایرانیان در برابر قوای روس در هر دو جنگ، تصور خام آنها را در خصوص اینکه ایران یک ابرقدرت است، مورد تردید جدی قرار می‌دهد.

 

در نتیجه این تردید است که ایرانیان گویی برای نخستین‌بار متوجه می‌شوند که عقب‌ مانده‌اند و این عقب‌ماندگی بدل به یک مساله برای آنها می‌شود.

مساله‌ای که عباس‌میرزا آن را در صحبت با «پیر آمدی ژوبر» سفیر ناپلئون بناپارت در ایران و عثمانی، این‌گونه مطرح می‌سازد: «این چه توانایی است که شما را تا این اندازه از ما برتر ساخته است؟ دلایل پیشرفت شما و ضعف ثابت ما کدام است؟ ... مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ ... آفتاب قبل از رسیدن به ما به شما می‌تابد یا تاثیرات مفید در سر ما کمتر از سر شماست یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است، خواسته شما را بر ما برتری‌ ‌می‌دهد؟»

طرح این مساله توسط عباس میرزا و کسانی دیگر همچون او سر آغاز حکایتی طولانی در میان ایرانیان می‌شود.

مساله‌ای که به مرور و با مواجهه‌های مکرری که ایرانیان با اروپاییان پیدا می‌کنند، گسترش می‌یابد و در نهایت خود را در قالب مساله‌ای به نام «تجدد» بازمفصل‌بندی می‌کند.

اینکه تجدد چیست و ما چگونه می‌توانیم به آن دست یابیم تا عقب‌ماندگی خودمان را نسبت به دیگران بکاهیم؟

کم‌ و بیش می‌توان گفت که نزاع بر سر مساله تجدد در ایران همچنان باقی است.

اینکه راه تجدد از کدام دالان می‌گذرد، همچنان پرسشی است که ایرانیان به آن پاسخ قابل اجماعی ارائه نکرده‌اند.

عباس‌میرزا گمان می‌کرد که علت عقب‌افتادگی ما در ضعف قوای نظامی ماست.

امیرکبیر در ضعف علم و دانش آن را جست‌وجو می‌کرد و منورالفکرهای مشروطه، رد تجدد را در نهادهای سیاسی می‌یافتند و القصه، هر کسی به دنبال این آرمان، پاسخی ارائه می‌کرد.

پاسخ‌هایی که هر چند بی‌دستاورد نبودند؛ اما بی‌تردید مساله را حل نکردند.

در نتیجه، گویی پرسش عباس‌میرزا همچنان به‌عنوان یک مساله در میان ایرانیان باقی است.

واقعیت آن است که پاسخ به این پرسش بسیار سخت است.

تجدد فرآیندی پیچیده است که نوابغ علوم انسانی هم در سراسر دنیا نتوانسته‌اند به آن پاسخ مشخصی ارائه دهند.

حتی نتوانسته‌اند پاسخ قابل اجماعی ارائه بدهند که چگونه کشورهای توسعه‌یافته به توسعه اقتصادی و سیاسی رسیده‌اند.

در نتیجه، زمانی که هنوز برای معماهای حل‌شده پاسخ قابل اجماعی ارائه نشده ‌است، انتظار زیادی است که برای یک معمای حل‌نشده پاسخ قابل اجماعی داده ‌شود.

به این سبب، علوم انسانی در عصری که ما در آن زندگی می‌کنیم، در مواجهه با مساله تجدد و توسعه مجبور است که دست به عصا راه برود و محتاطانه نظریه‌پردازی کند.

 

«روزنامه دنیای اقتصاد - 24 مرداد 1402»

   تاریخ ثبت: 1402/05/24     |     [sect id=[file]] | [/sect id=[file]] |