مرتضی ادب

 

درآمد سرانه برابر است با تولید ناخالص داخلی کشور تقسیم بر جمعیت.

 

لازم به ذکر است در کشور ایران برای سنجش وضعیت تولید در استان ها، ارزش افزوده حاصله از نفت را حذف کرده و درآمد سرانه بدون نفت را محاسبه می کنند.

 

 

 

 

 

در تولید ناخالص داخلی(GDP)تنها کالاها و خدماتی مورد بررسی قرار می گیرند که در داخل مرزهای جغرافیایی کشور تولید شده باشند.

 

تولید ناخالص ملی (GNP)عبارت است از ارزش مادی تمام کالاها و خدماتی که طی یک سال توسط یک ملت در هر کجای جهان، تولید شده باشد. تفاوت این شاخص با تولید ناخالص داخلی در بخش آخر آن هاست.

 

در بیشتر شاخص ها و گزارش های اقتصادی که توسط نهادهای دولتی و غیردولتی منتشر می شود، تولید ناخالص داخلی مورد استفاده قرار می گیرد.

 

وقتی از رشد، رونق یا رکود اقتصادی صحبت می کنند، عملا در مورد افزایش (یا کاهش) تولید ناخالص داخلی حرف می زنند.

 

 

پل ساموئلسون و ویلیام نوردهاس در کتاب اقتصاد خود، اهمیت محاسبات ملی و GDP  را به خوبی خلاصه وار بیان می کنند.

 

آن ها توانایی GDP برای ارائه تصویری کلی از وضعیت اقتصادی را به ماهواره ای در فضا تشبیه می کنند که می تواند آب و هوای کل قاره را بررسی کند.

 

بانک های مرکزی و سیاست گذاران به کمک GDP قضاوت می کنند که آیا اقتصاد در حال رشد است یا خیر، آیا محرک های اقتصادی باید تقویت یا مهار شوند و آیا تهدیدی مانند رکود یا تورم برای آینده پیش بینی می شود.

 

مانند هر معیاری دیگر،GDP  هم عیب و نقص هایی دارد.

 

در دهه های اخیر، کشور ها تلاش کرده اند تا اصلاحاتی در جهت افزایش دقت و قابلیت GDP  ایجاد کنند.

 

ابزار های محاسبه تولید ناخالص داخلی همچنان پابه پای ابزار های اندازه گیری در حال تحول فعالیت های صنعتی، تولید و مصرف اشکال جدید و نوظهور دارایی های نامشهود، تغییر و تحول می یابد.

 

نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، تغییرات سال به سال (یا فصلی) میزان تولید اقتصادی یک کشور را مقایسه می کند تا سرعت رشد یک اقتصاد را اندازه گیری کند.

 

این نرخ معمولا به صورت درصد بیان می شود و سیاستگذاران اقتصادی از آن برای تصمیمات و اهداف سیاسی مانند تورم و نرخ بیکاری استفاده می کنند.

 

اگر نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در حال افزایش باشد شاید به معنی این باشد که ظرفیت تولید به حداکثر خود رسیده است، درنتیجه بانک مرکزی نرخ بهره را افزایش می دهد.

 

در مقابل، اگر نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کم یا منفی باشد(یعنی رکود اقتصادی) بانک مرکزی تصمیم به کم کردن نرخ بهره می گیرد تا تشویق و محرکی برای خروج از رکود اقتصادی باشد.

 

افزایش قیمت ها باعث افزایش GDP نمایان گر تغییر در یک کشور می شود اما لزوما کمیت یا کیفیت کالا ها و خدمات تولید شده نیست.

 

بنابراین، فقط با نگاه کردن به تولید ناخالص داخلی اسمی نمی توان دلیل افزایش رقم گزارش شده را افزایش حجم تولیدات یا افزایش قیمت ها دانست.

 

اقتصاددانان از یک فرآیند تعدیل تورم برای رسیدن به GDP حقیقی استفاده می کنند.

 

با به دست آوردن نسبت سطح تولید در هر سال معین به سطوح قیمت سال پایه (که به عنوان سال مرجع در نظر گرفته می شود)، اقتصاددانان می توانند تأثیر تورم را ارزیابی کنند.

 

به این ترتیب می توان تولید ناخالص داخلی یک کشور را از سالی به سال دیگر مقایسه کرد و دید که آیا رشدی واقعی وجود داشته است یا خیر.

 

 

«روزنامه اخبار صنعت - 26 خرداد 1403»

   تاریخ ثبت: 1403/03/26     |     |